.

  حب علی در قرآن و سنت

میخواهیم بررسی کنیم که آیا اسلام و قرآن محبوبی را برای ما انتخاب كرده‏اند يا نه ؟ قرآن سخن پيامبران گذشته را كه نقل می‏كند می‏گويد همگان گفتند : " ما از مردم مزدی نمی‏خواهيم تنها اجر ما بر خداست " . اما به پيغمبر خاتم خطاب می‏كند :

 قل لا اسئلكم عليه اجرا الا المودش فی القربی   سوره شوری ، آيه 23

 بگو از شما مزدی را درخواست نمی‏كنم مگر دوستی خويشاوندان نزديكم " 
اينجا جای سئوال است كه چرا ساير پيامبران هيچ اجری را مطالبه نكردند ولی نبی اكرم برای رسالتش مطالبه مزد كرد ، دوستی خويشاوندان نزديكش را به عنوان پاداش رسالت از مردم خواست ؟ 
قرآن خود به اين سئوال جواب می‏دهد :

قل ما سئلتكم من اجر فهو لكم ان اجری الا علی الله ، سوره سبأ ، آيه 47

 بگو مزدی را كه درخواست كردم چيزی است كه سودش عايد خود شماست . مزد من جز بر خدا نيست  .





ادامه مطلب

برچسب‌ها:
جاذبه و دافعه علی(علیه السلام), حب علی, در قرآن و سنت,
نوشته شده در تاريخ 19 / 3 / 1393 توسط حسین مقدم

  رمز جاذبه علی (علیه السلام)

سبب دوستی و محبت علی در دلها چيست ؟

 رمز محبت را هنوز كسی كشف نكرده است ، يعنی نمی‏توان آنرا فورموله‏ كرد و گفت اگر چنين شد چنان می‏شود و اگر چنان شد چنين ، ولی البته رمزی‏ دارد . چيزی در محبوب هست كه برای محب از نظر زيبائی خيره كننده است‏ و او را به سوی خود می‏كشد . جاذبه و محبت در درجات بالا عشق ناميده‏ می‏شود . علی محبوب دلها و معشوق انسانهاست . چرا ؟ و در چه جهت ؟ فوق‏ العادگی علی در چيست كه عشقها را برانگيخته و دلها را به خود شيفته‏ ساخته و رنگ حيات جاودانی گرفته است و برای هميشه زنده است ؟





ادامه مطلب

برچسب‌ها:
جاذبه و دافعه علی, رمز جاذبه, علی (علیه السلام),
نوشته شده در تاريخ 19 / 3 / 1393 توسط حسین مقدم

  دموكراسی علی(علیه السلام)

اميرالمؤمنين با خوارج در منتهی درجه آزادی و دموكراسی رفتار كرد . او خليفه است و آنها رعيتش ، هر گونه اعمال سياستی برايش مقدور بود اما او زندانشان نكرد و شلاقشان نزد و حتی سهميه آنان را از بيت المال قطع‏ نكرد ، به آنها نيز همچون ساير افراد می‏نگريست . اين مطلب در تاريخ‏ زندگی علی عجيب نيست اما چيزی است كه در دنيا كمتر نمونه دارد . آنها در همه جا در اظهار عقيده آزاد بودند و حضرت خودش و اصحابش با عقيده‏ آزاد با آنان روبرو می‏شدند و صحبت می‏كردند ، طرفين استدلال می‏كردند ، استدلال يكديگر را جواب می‏گفتند .

شايد اين مقدار آزادی در دنيا بی‏سابقه باشد كه حكومتی با مخالفين خود تا اين درجه با دموكراسی رفتار كرده باشد . می‏آمدند در مسجد و در سخنرانی‏ و خطابه علی پارازيت ايجاد می‏كردند . روزی علی اميرالمؤمنين بر منبر بود مردی آمد و سئوالی كرد . علی بالبديهة جواب گفت . يكی از خارجيها از بين مردم فرياد زد : قاتله الله‏ ما افقهه ( خدا بكشد اين را ، چقدر دانشمند است ) ، ديگران خواستند 
متعرضش شوند اما علی فرمود رهايش كنيد او به من تنها فحش داد .





ادامه مطلب

برچسب‌ها:
جاذبه و دافعه علی(علیه السلام), دموكراسی , علی(علیه السلام),
نوشته شده در تاريخ 19 / 3 / 1393 توسط حسین مقدم

 بهترين وسيله تهذيب نفس

در عشقهای حيوانی ، تمام عنايت و اهتمام عاشق به صورت معشوق و تناسب‏ اعضاء و رنگ و زيبائی پوست اوست و آن غرائز است كه انسان را می‏كشد و مجذوب می‏سازد ، اما پس از اشباع غرائز ديگر آن آتشها فروغ ندارد ، و به‏ سردی می‏گرايد و خاموش می‏گردد.

 

اما عشق انسانی همچنانكه گفتيم حيات است و زندگی ، اطاعت آور است و پيروساز . و اين عشق است كه عاشق را مشاكل با معشوق قرار می‏دهد و وی‏ می‏كوشد تا جلوه‏ای از معشوق باشد و كپيه‏ای از روشهای او ، همچنانكه خواجه نصيرالدين طوسی در شرح اشارات‏ بوعلی می‏گويد :
و النفسانی هو الذی يكون مبدأ و مشاكله نفس العاشق لنفس المعشوق فی‏ الجوهر ، و يكون أكثر اعجابه بشمائل المعشوق لانها آثار صادرش عن نفسه . .  و هو يجعل النفس لينة شيقة ذات وجد ورقة منقطعة عن الشواغل الدنيوية .





ادامه مطلب

برچسب‌ها:
جاذبه و دافعه علی(علیه السلام), بهترين وسيله, تهذيب نفس,
نوشته شده در تاريخ 19 / 3 / 1393 توسط حسین مقدم

 ناكثين و قاسطين و مارقين

علی در دوران خلافتش سه دسته را از خود طرد كرد و با آنان به پيكار برخاست : اصحاب جمل كه خود آنان را ناكثين ناميد و اصحاب صفين كه آنها را قاسطين خواند و اصحاب نهروان يعنی خوارج كه خود آنها را مارقين‏ می‏خواند.

 فلما نهضت بالامر نكثت طائفة و مرقت اخری و قسط آخرون

 

پس چون به امر خلافت قيام كردم ، طائفه‏ای نقض بيعت كردند ، جمعيتی از دين بيرون رفتند ،جمعيتی از اول سركشی و طغيان كردند .

 





ادامه مطلب

برچسب‌ها:
ناكثين , قاسطين , مارقين,
نوشته شده در تاريخ 19 / 3 / 1393 توسط حسین مقدم

شیعه و دفاع از حریم آن در خطبه های حضرت زهرا علیهاالسلام

چکیده

«شیعه» نامی آشنا در فرهنگ توحید بوده و قرآن بزرگ ترین شاهد این گفتار است. در قرآن، حضرت ابراهیم علیه السلام «شیعه» نامیده شده است؛ زیرا ادامه دهنده جریان توحیدی حضرت نوح علیه السلام بود. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و حضرت علی علیه السلام نیز شیعه بودند.

«تشیّع» راهی جدا یا منشعب از اسلام نیست، بلکه امتداد خط حضرت محمّد صلی الله علیه و آله و استمرار طریق توحید است. روشن است که در راه خدا و جریان توحیدی، انتخاب خلیفه و وصیّ پیغمبر همانند انتخاب پیامبر، فقط به دست خدا و به فرمان او انجام می گیرد. این همان اعتقادی است که شیعه را از دیگران ممتاز می گرداند.

حضرت زهرا علیهاالسلام در خطبه مبارک خود، به دفاع از این بینش می پردازد و در مقابل تمام جریاناتی که تا آن زمان پدید آمده بودند یا در آینده به تبع آن ها می توانستند پدید بیایند، ایستاده، مخالفت صریح خود را اعلام می کند؛ زیرا نتیجه آن ها را بسیار شوم می داند که جز خون ریزی و بدبختی ثمره ای نخواهد داشت، در حالی که اگر همان جریان برگزیده الهی که در رهبری حضرت علی علیه السلام متجلّی بود، پس از رسول اکرم صلی الله علیه و آله ادامه می یافت، یقینا به خوش بختی و سعادت تمام جوامع بشری منتهی می شد و اسلام آینده ای روشن و درخشان می داشت که در سایه آن، مردم در نهایت آسایش و رفاه، از نعمت های فراوان مادی و معنوی بهره مند می شدند و درهای برکت از آسمان و زمین برایشان گشوده می گشت؛ ولی افسوس!

 

ادامه مطلب 



نوشته شده در تاريخ 29 / 12 / 1392برچسب:شیعه و دفاع از حریم آن در خطبه های حضرت زهرا علیهاالسلام, توسط حسین مقدم

بسم اللّه الرحمن الرحيم‏

شهادت حضرت فاطمه زهراء (س) واقعيتى است كه منابع حديثى و تاريخ شيعه و سنّى بر آن گواه است. برخى به علت عدم آشنائى با حديث و تاريخ، در اين واقعيت ترديد نموده‏اند. از اينرو گوشه‏اى از شواهد اين مصيبت بزرگ را تنها از منابع معتبر اهل‏سنّت تقديم پويندگان حق و حقيقت مى‏نمائيم.

* * *

قال رسول اللَّه (ص): «... فتكون اوّل من يلحقنى من اهل بيتى فتقدم علىّ محزونة مكروبة مغمومة مقتولة ».

(فاطمه) اولين كسى از اهل‏بيتم مى‏باشد كه به من ملحق مى‏گردد، پس بر من وارد مى‏شود، محزون، مكروب، مغموم، مقتول...

فرائد السمطين ج 2، ص 34

* * *

قال موسى بن جعفر (ع): انَّ فاطمة (س) صدّيقة شهيده.

اصول كافى ج 1، ص 381

* * *

قال ابن عباس: إنّ الرّزيّة كُلَّ الرّزية، ما حال بين رسول‏اللَّه (ص) و بين كتابه.

مصيبت تمام مصيبت آنگاه رخ داد كه بين پيامبر (ص) و نوشتارش حائل گرديدند.

صحيح بخارى ج 1، 120

* * *





ادامه مطلب

برچسب‌ها:
شهادت‏, حضرت فاطمه, زهرا (س), واقعيتى, انكار ناپذير,
نوشته شده در تاريخ 29 / 12 / 1392 توسط حسین مقدم

 نشريه مودت

مدرسه علمیه اميرالمومنين (عليه السلام)

شماره ششم| آبان ماه 92

 

براي دانلود بر روي تصوير كليك كنيد




  نشريه مودت

مدرسه علمیه اميرالمومنين (عليه السلام)

شماره پنجم| مهرماه 92

 

براي دانلود بر روي تصوير كليك كنيد




 چهل حدیث پیرامون امام حسین (علیه السلام) و عزاداری

*آتش عشق حسينى

قال رسول الله ص: ان لقتل الحسين ع حرارة فى قلوب المؤمنين لا تبرد ابدا
پيامبراكرم ص فرمود: براى شهادت حسين ع، حرارت و گرمايى در دل‌هاى مؤمنان است كه هرگز سرد و خاموش نمی شود   جامع احاديث الشيعه، ج 12، ص556

 

*عاشورا، روز غم
قال الرضا ع: من كان يوم عاشورا يوم مصيبته و حزنه و بكائه جعل الله عزوجل يوم القيامة يوم فرحه و سروره
امام رضا ع فرمود: هر كس كه عاشورا، روز مصيبت و اندوه و گريه‏اش باشد، خداوند روز قيامت را براى او روز شادى و سرور قرار مى‏دهد بحارالانوار، ج 44، ص284

 

 *محرم، ماه سوگوارى
قال الرضا ع: كان ابى اذا دخل شهر المحرم لا يرى ضاحكا و كانت الكابة تغلب عليه حتى يمضى منه عشرة ايام، فاذا كان اليوم العاشر كان ذلك اليوم يوم مصيبته و حزنه و بكائه
امام رضا ع فرمود: هر گاه ماه محرم فرا مى‏رسيد، پدرم موسى بن‏ جعفر ديگر خندان ديده نمى‏شد و غم و افسردگى بر او غلبه مى‏يافت تا آن كه ده روز از محرم مى‏گذشت، روز دهم محرم كه مى‏شد، آن روز، روز مصيبت و اندوه و گريه پدرم بود امالى صدوق، ص 111

 

 *ديده‏هاى خندان
قال رسول الله ص: يا فاطمة! كل عين باكية يوم القيامة الا عين بكت على مصاب الحسين فانها ضاحكة مستبشرة بنعيم الجنة
پيامبراكرم ص فرمود: فاطمه جان! روز قيامت هر چشمى گريان است، مگر چشمى كه در مصيبت و عزاى حسين گريسته باشد، كه آن چشم در قيامت خندان است و به نعمتهاى بهشتى مژده داده مى‏شود بحارالانوار،ج 44، ص293

 

 *سالگرد سوگ حسين ع
عن الصادق ع: نيح على الحسين بن على سنة فى كل يوم و ليلة و ثلاث سنين من اليوم الذى اصيب فيه
حضرت صادق ع فرمود: يك سال تمام، هر شب و روز بر حسين بن على ع نوحه‌خوانى شد و سه سال، در روز شهادتش سوگوارى برپا گشت بحارالانوار،ج 79، ص102

 

 *وقف براي عزادارى
قال الصادق ع: قال لى ابى: يا جعفر! اوقف لى من منالى كذا و كذا النوادب تندبنى عشر سنين بمنى ايام منى
امام صادق ع مى‏فرمايد: پدرم امام باقرع به من فرمود: اى جعفر! از مال خودم فلان مقدار وقف نوحه‌خوانان كن كه به مدت ده سال در «منا» در ايام حج، بر من نوحه‌خوانى و سوگوارى كنند بحارالانوار، ج 46، ص220

 

 *نوحه‌خوانى سنتى
عن ابى هارون المكفوف قال: دخلت على ابى عبد الله ع فقال لى: انشدنى، فأنشدته فقال: لا، كما تنشدون و كما ترثيه عند قبره
ابوهارون مكفوف مى‏گويد: خدمت حضرت صادق ع رسيدم امام به من فرمود: «برايم شعر بخوان» پس برايش اشعارى خواندم فرمود: اينطور نه، همان طور كه براى خودتان شعر خوانى مى‏كنيد و همانگونه كه نزد قبر حضرت سيد الشهداء مرثيه مى‏خوانى بحارالانوار، ج 44، ص287

 

 *پاداش شعر گفتن براى حسين ع
قال الصادق ع: ما من احد قال فى الحسين شعرا فبكى و ابكى به الا اوجب الله له الجنة و غفر له
امام صادق ع به جعفر بن عفان فرمود: هيچ كس نيست كه درباره حسين ع شعرى بسرايد و بگريد و با آن بگرياند مگر آن كه خداوند، بهشت را بر او واجب مى‏كند و او را مى‏آمرزدرجال شيخ طوسى، ص289

 

 *سرودن براى اهل‌بيت ع
قال الصادق ع: من قال فينا بيت شعر بنى الله له بيتا فى الجنة
امام صادق ع فرمود: هر كس در راه ما و براى ما يك بيت شعر بسرايد، خداوند براى او خانه‏اى در بهشت، بنا مى‏كند وسائل الشيعه،ج 10، ص467

 

 *اصحاب مدح و مرثيه
قال الصادق ع: الحمد لله الذى جعل فى الناس من يفد الينا و يمدحنا و يرثى لنا
امام صادق ع فرمود: خدا را سپاس كه در ميان مردم، كسانى را قرار داد كه به سوى ما مى‏آيند و بر ما وارد مى‏شوند و ما را مدح و مرثيه مى‏گويند وسائل الشيعه، ج 10، ص469

 

 *شعرخوانى در ايام عزا
قال الرضا ع: يا دعبل! احب ان تنشدنى شعرا فان هذه الايام حزن كانت علينا اهل البيت ع
امام رضا ع به دعبل شاعر اهل بيت فرمود: اى دعبل! دوست دارم كه برايم شعرى بسرايى و بخوانى، چرا كه اين روزها ايام عاشورا روز اندوه و غمى است كه بر ما خاندان رفته استجامع احاديث الشيعه، ج 12، ص567

 

 *مرثيه، نصرت اهل بيت ع
عن الرضا ع: يا دعبل! ارث الحسين ع فانت ناصرنا و مادحنا ما دمت حيا فلا تقصر عن نصرنا ما استطعت
امام رضا ع فرمود: اى دعبل! براى حسين بن على ع مرثيه بگو، تو تا زنده‏اى، ياور و ستايشگر مايى، تا مى‏توانى، از يارى ما كوتاهى مكن جامع احاديث الشيعه،ج 12، ص567

 

 *شيعيان همراه و همدل با ائمه
قال على ع: ان اللهاختار لنا شيعة ينصروننا و يفرحون بفرحنا و يحزنون لحزننا
على ع فرمود: خداوند براى ما، شيعيان و پيروانى برگزيده است كه ما را يارى مى‏كنند، با خوشحالى ما خوشحال مى‏شوند و در اندوه و غم ما، محزون مى‏گردند غررالحكم،ج 1، ص235

 

 *كشته اشك
قال الحسين ع: انا قتيل العبرة لا يذكرنى مؤمن الا بكى
حسين بن على ع فرمود: من كشته اشكم هيچ مؤمنى مرا ياد نمى‏كند مگر آن كه ـ به خاطر مصيبتهايمـ گريه مى‏كند بحارالانوار، ج 44، ص279

 

 *يك قطره اشك
قال الحسين ع: من دمعت عيناه فينا قطرة بوأه الله عز و جل الجنة
حسين بن على ع فرمود: چشمان هر كس كه در مصيبتهاى ما قطره‏اى اشك بريزد، خداوند او را در بهشت جاى مى‏دهد احقاق الحق، ج 5، ص523

 

 *بهشت، پاداش عزادارى
قال على بن الحسين السجاد ع: ايما مؤمن دمعت عيناه لقتل الحسين و من معه حتى يسيل على خديه بوأه الله فى الجنة غرفا
امام سجاد ع فرمود: هر مؤمنى كه چشمانش براى كشته‌شدن حسين بن على ع و همراهانش اشكبار شود و اشك بر صورتش جارى شود، خداوند او را در غرفه‏هاى بهشتى جاى مى‏دهدينابيع المودّه، ص429

 

 *به ياد فرزندان فاطمه س
قال السجاد ع: انى لم اذكر مصرع بنى فاطمة الا خنقتنى لذلك عبرة
امام سجاد ع فرمود: من هرگز شهادت فرزندان فاطمه را به ياد نياوردم، مگر آن كه به خاطر آن، چشمانم اشكبار گشت بحارالانوار، ج 46، ص109

 

 *سوگوارى در خانه‏‌ها
قال الباقر ع: ثم ليندب الحسين و يبكيه و يأمر من فى داره بالبكاء عليه و يقيم فى داره مصيبته باظهار الجزع عليه و يتلاقون بالبكاء بعضهم بعضا فى البيوت و ليعز بعضهم بعضا بمصاب الحسين ع
امام باقرع نسبت به كسانى كه در روز عاشورا نمى‏توانند به زيارت آن حضرت بروند، اينگونه دستور عزادارى دادند و فرمودند: بر حسين ع ندبه و عزادارى و گريه كند و به اهل خانه خود دستور دهد كه بر او بگريند و در خانه‏اش با اظهار گريه و ناله بر حسين ع، مراسم عزادارى بر پا كند و يكديگر را با گريه و تعزيت و تسليت گويى در سوگ حسين ع در خانه‏هايشان ملاقات كنند كامل الزيارات، ص175

 

 *اشك على ع در سوگ شهداى كربلا
قال الباقر ع: مر على بكربلا فى اثنين من اصحابه قال: فلما مر بها ترقرقت عيناه للبكاء ثم قال: هذا مناخ ركابهم و هذا ملقى رحالهم و هيهنا تهراق دماؤهم، طوبى لك من تربة عليك تهراق دماء الأحبة
امام باقر ع فرمود: اميرالمؤمنين ع با دو تن از يارانش از «كربلا» گذر كردند، حضرت، هنگام عبور از آنجا، چشمهايش اشك‌آلود شد، سپس فرمود: اينجا مركب‌هايشان بر زمين مى‏خوابد، اينجا محل بار افكندنشان است و اينجا خون‌هايشان ريخته مى‏شود، خوشا به حال تو اى خاكى كه خون دوستان بر روى تو ريخته مى‏شود! بحارالانوار، ج 44، ص 258

   

 





ادامه مطلب

برچسب‌ها:
چهل حدیث پیرامون امام حسین (علیه السلام) و عزاداری,
نوشته شده در تاريخ 11 / 8 / 1392 توسط حسین مقدم

  خلاصه ای از زندگانی امام محمد باقر(علیه السلام)

نام:محمد بن علی

نام پدر:امام سجاد(ع)

نام مادر:فاطمه دختر امام حسن مجتبی

شهرت:باقر(شکافنده)

کنیه:ابو جعفر

محل تولد:مدینه منوره

زمان تولد:اول یا سوم رجب سال ۵۷ هجری

مزار آن امام:قبرستان بقیع در مدینه

سیر حیات:سه سال و شش ماه همراه با جد بزرگوارش امام حسین(ع)

سی و چهار سال  و ۱۵ روز با پدرش امام سجاد(ع)

نزدیک به بیست سال امامت در حالیکه خلفای بنی امیّه و بنی عباس حکومت می نمودند.

تعداد فرزندان:۷ فرزندان

 

بقیه متن در ادامه مطلب





ادامه مطلب

برچسب‌ها:
خلاصه ای از زندگانی امام محمد باقر(علیه السلام),
نوشته شده در تاريخ 17 / 7 / 1392 توسط حسین مقدم

  نشريه مودت

مدرسه امير المومنين (عليه السلام)

شماره سوم | مرداد92

 

براي دانلود بر روي تصوير كليك كنيد

 

 


نوشته شده در تاريخ 23 / 6 / 1392برچسب:نشريه مودت|مدرسه امير المومنين (عليه السلام)|شماره سوم| مرداد 92, توسط حسین مقدم

  نشريه مودت

مدرسه امير المومنين (عليه السلام)

شماره دوم | ارديبهشت 92

 

براي دانلود بر روي تصوير كليك كنيد

 




 خلاصه ای از زندگانی امیرالمومنین علیه السلام

 

 

امام علي بن ابي طالب بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبدمناف در سيزده رجب سال سي ام عام الفيل، يعني 23 سال پيش از هجرت نبوي در درون كعبه معظمه ديده به جهان گشود.(1)

پدرش ابوطالب بن عبدالمطلب، كه با عبدالله بن عبدالمطلب پدر حضرت محمد(ص)، برادر اعياني و مادرشان فاطمه بنت عمرو بن عايذ مخزومي بود.(2) مادرش فاطمه بنت اسد بن هاشم بن عبد مناف بود. وي از جمله بانوان گروه نخست بود كه به پيامبر(ص) ايمان آورد و مسلمان شد و رنج هاي ايام حضور در مكه را به همراه همسر و خانواده اش متحمل گرديد و در هنگام هجرت پيامبر (ص)، وي نيز به مدينه هجرت نمود و در همين شهر مقدس بدرود حيات گفت و پيامبر (ص) با پيراهن خود وي را كفن كرد، تا بدين وسيله او را از گزند گزندگان زمين و هم از آسيب قبر در امان نگه دارد و اقرار به ولايت فرزندش علي بن ابي طالب(ع) را به وي تلقين كرد، تا هنگام پرسش نكيرين، به راحتي پاسخشان دهد. رسول خدا(ص)، او را بدين طريق احترام كرد و از اين فضل عظيم برخوردار ساخت.(3)

ابوطالب(ع) و همسرش فاطمه بنت اسد(س) براي پيامبر (ص) و گسترش دين مبين اسلام تلاش هاي زيادي به عمل آورده و رنج ها و سختي هاي فراواني متحمل گرديدند. از زماني كه حضرت عبدالمطلب(ع) وفات يافت، كفالت نواده يتيمش محمد بن عبدالله(ص) بر عهده عمويش ابوطالب(ع) افتاد و وي آن حضرت را تا آخر عمرش (به مدت 44 سال) سرپرستي و پشتيباني نمود و از عقايد و افكارش حمايت كرد.

ابوطالب(ع) و فاطمه بنت اسد(س)، در نگه داري پيامبر (ص) چنان عمل مي كردند، كه وي را بر فرزندان خود ترجيح مي دادند و به او بهتر و بيشتر مي رسيدند. به همين لحاظ پيامبر (ص)، با وجود آن دو مهربان، احساس يتيمي نمي كرد و جاي پدر و مادر خويش را خالي نمي ديد. حضرت علي(ع) و برادران و خواهرانش، نخستين كساني بودند كه هم از سوي پدر و هم از سوي مادر، هاشمي بودند.(4)

كنيه هاي امام علي(ع) عبارت است از: ابوالحسن، ابوالحسين، ابوالحسنين، ابوالسبطين و الريحانتين و ابوتراب. معروف ترين كنيه هايش ابوالحسن و ابوتراب مي باشد. القاب آن حضرت عبارتند از: اميرالمؤمنين، سيدالوصيين، سيدالمسلمين، سيدالاوصياء، سيدالعرب، خليفه رسول الله، امام المتقين، يعسوب المؤمنين، صهر رسول الله، حيدر، مرتضي، وصي و تولد مبارك آثارش در شهر مكه معظمه و در داخل خانه خدا (كعبه) واقع گرديد.

تولد در خانه كعبه، فضيلتي ويژه حضرت علي(ع) است و خداي متعال، تنها وي را به چنين امتيازي كرامت نمود. نه پيش از او و نه پس از او، براي هيچ كسي چنين فضيلتي پديد نيامده است.(5)

مرحوم شيخ عباس قمي، كيفيت ولادت آن حضرت را چنين بيان كرد: آن چه به سندهاي بسيار وارد شده، آن است كه روزي عباس بن عبدالمطلب، با يزيد بن قعنب و با گروهي از بني هاشم و جماعتي از قبيله بني العزي در برابر خانه كعبه نشسته بودند، ناگاه فاطمه بنت اسد به مسجد در آمد و به حضرت اميرالمؤمنين(ع)، نه ماه آبستن بود و او را درد زائيدن گرفته بود. پس در برابر خانه كعبه ايستاد و نظر به جانب آسمان افكند و گفت: پروردگارا! من ايمان آورده ام به تو و به هر پيامبر و رسولي كه فرستاده اي و به هر كتابي كه نازل گردانيده اي و تصديق كرده ام به گفته هاي جدم ابراهيم خليل(ع) كه خانه كعبه بنا كرده او است، پس سئوال مي كنم از تو، به حق اين خانه و به حق آن كسي كه اين خانه را بنا كرده است و به حق اين فرزندي كه در شكم من است و با من سخن مي گويد و به سخن گفتن خود مونس من گرديده است و يقين دارم كه او يكي از آيات جلال و عظمت تو است، كه آسان كني بر من ولادت او را. عباس و يزيد بن قعنب گفتند كه چون فاطمه از اين دعا فارغ شد ديديم كه ديوار عقب خانه، شكافته شد. فاطمه از آن رخنه داخل شد و از ديده هاي ما پنهان گرديد، پس شكاف ديوار به اذن خدا به هم پيوست و ما چون خواستيم در خانه را بگشاييم چندان كه سعي كرديم، در گشوده نشد. دانستيم كه اين امر از جانب خدا واقع شده و فاطمه سه روز در اندرون كعبه ماند. اهل مكه در كوچه ها و بازارها اين قضيه را نقل مي كردند و زن ها اين حكايت را ياد مي كردند و تعجب مي نمودند. تا روز چهارم رسيد، پس همان موضع از ديوار كعبه كه شكافته شده بود، ديگر باره شكافته شد، فاطمه بنت اسد بيرون آمد و فرزند خود اسدالله الغالب علي بن ابي طالب(ع) را در دست خويش داشت و مي گفت: اي گروه مردم! به درستي كه حق تعالي برگزيد مرا از ميان خلق خود و فضيلت داد مرا بر زنان برگزيده كه پيش از من بوده اند. زيرا كه حق تعالي برگزيد آسيه دختر مزاحم را و او عبادت كرد حق تعالي را پنهان در موضعي كه عبادت خدا در آن جا سزاوار نبود، مگر در حال ضرورت، يعني خانه فرعون. و مريم دختر عمران را حق تعالي برگزيد و ولادت حضرت عيسي(ع) را بر او آسان گردانيد و در بيابان درخت خشك را جنباند و رطب تازه از براي او از آن درخت فرو ريخت و حق تعالي مرا بر هر دو و زيادتي داد و هم چنين بر جميع زنان عالميان كه پيش از من گذشته اند. زيرا كه من فرزندي آورده ام در ميان خانه برگزيده او و سه روز در آن خانه محترم ماندم و از ميوه ها و طعام هاي بهشت تناول كردم و چون خواستم كه بيرون آيم، در هنگامي كه فرزند برگزيده من بر روي دست من بود، هاتفي از غيب مرا ندا كرد كه: اي فاطمه! اين فرزند بزرگوار را "علي" نام كن، به درستيكه منم خداوند علي أعلي و او را آفريده ام از قدرت و عزت و جلال خود و بهره كامل از عدالت خويش به او بخشيدم و نام او را از نام مقدس خود اشتقاق نموده ام و او را به آداب خجسته خود تأديب نموده ام و امور خود را به او تفويض كرده ام و او را به علوم پنهان خود مطلع كرده ام و در خانه محترم من متولد شده است و او اول كسي است كه اذان خواهد گفت بر روي خانه من و بت ها را خواهد شكست و آن ها را از بالاي كعبه به زير خواهد انداخت و مرا به عظمت و مجد و بزرگواري و يگانگي ياد خواهد كرد و اوست امام و پيشوا بعد از حبيب من و برگزيده از جميع خلق من محمد(ص) كه رسول من است و او وصي او خواهد بود. خوشا حال كسي كه او را دوست دارد و ياري كند او را و واي بر حال كسي كه فرمان او نبرد و ياري او نكند و انكار حق او نمايد.(6)

آري، حضرت علي(ع) در چنين روز مبارك و در چنين محل مبارك و با ميزباني خداي سبحان ديده به جهان گشود و جهان هستي را از انوار الهي اش روشن گردانيد. ابوطالب(ع) و فاطمه بنت اسد(س)، در نگه داري و تربيت اين نازنين فرزند، تلاش بليغي به عمل آوردند.

ولي هنوز چند سالي از ولادت با بركتش نگذشته بود كه حضرت محمد(ص) و همسرش خديجه كبري(س) از ابوطالب(ع) و همسرش فاطمه بنت اسد(س) تقاضا نمودند كه نگه داري اين كودك دلربا را به آنان واگذارد.

ابوطالب(ع) و فاطمه بنت اسد(س) به خاطر شدت علاقه و محبت به حضرت محمد(ص)، درخواستش را رد نكرده و نگه داري علي(ع) را به وي سپردند. از آن پس، علي(ع) در دامن مهرانگيز رسول خدا(ص) رشد و تعالي يافت و مراحل تكامل را طي نمود.

او نخستين كسي بود كه به خدا و پيامبرش ايمان آورد و تا آخر عمر شريف خود در اعتلاي كلمه لا اله الا الله و عدالت اسلامي، لحظه اي از پاي ننشست.

زيد بن ارقم روايت كرد: اول من صلي مع رسول الله(ص) علي بن ابي طالب(ع)؛ نخستين كسي كه با رسول خدا(ص) نماز گزارد، علي(ع) بود.(7)

 

منابع

 1_ خصائص الائمه(ع) (سيد رضي)، ص 39؛ الارشاد (شيخ مفيد)، ص 8

2_ منتهي الآمال (شيخ عباس قمي)، ج1، ص 11

3_ الارشاد، ص 8؛ بحارالانوار (علامه مجلسي)، ج 35، ص 179؛ اهل بيت (نوفيق ابوعلم)، ص 191 4

_ خصائص الائمه(ع)، ص 39

5_ الارشاد، ص 8؛ خصائص الائمه(ع)، ص 39؛ منتهي الآمال، ج1، ص 143

6_ منتهي الآمال، ج1، ص 141

 

7_ أنساب الأشراف (احمد بن يحيي بلاذري)، ج2، ص 8



نوشته شده در تاريخ 1 / 3 / 1392برچسب:خلاصه ای, از زندگانی, امیرالمومنین, علیه السلام, توسط حسین مقدم

چرا اصلاح طلبان خطرناكند؟  آشنایی با تفکر اصلاحاتپرونده:Khatami.JPG

سید محمد خاتمی، رئیس جمهور دولت اصلاحات

تفكرات اصلاح طلبان در باره ي قرآن

 محمد خاتمی: به قرآن نمی شود استناد کرد.

"در حال حاضر مطالب قرآن با برخی دریافتهای بشری سازگار نیست چرا که احکام آن متناسب با زندگی قبیله ای است. زندگی مورد نظر اسلام زندگی قبیله ای است پس  قرآن کریم برای ما قابل استناد نیست." (کیهان 12/6/87)(ماهنامه کیان بهمن ۷۷)

ح.م. تبریز:  صحت قصه حضرت یوسف در قرآن کریم از محالات است.

( روزنامه صبح امروز، خرداد 78) با مديريت سعيد حجاريان

حبیب الله پیمان:  قرآن قابل نقد عقلی و تجربی است و خود قرآن نیز در آیات بسیاری دعوت به آن نموده است.( هفته نامه پیام هاجر، 23/9/78، ص6)

 

تفكرات اصلاح طلبان در باره ي دين و اسلام

محمد خاتمی:اگر دین در برابر آزادی قرار گیرد این دین است که باید محدود شود نه آزادی.

( دانشگاه  تهران 2/3/87)

غلامرضا سالار بهزادی:  تفکر شیعه گری موجب انحطاط مملکت ما و مانعی برای دموکراسی است.( روزنامه صبح امروز، 23/8/78،ص8)

عبدالكريم سروش : این اسلام نه احکام سیاسی،‌ نه احکام اقتصادی و نه احکام حقوقی‌اش قابل استناد نسیت و رسماً باید بگذاریم. ( آریا 28/6/78)

اکبر گنجی در مصاحبه روزنامه تاگس اشپیگل آلمان:  دین یک قسمت از فرهنگ است، حرکت اصلاح طلبان ما عاقبت به جدایی دین از سیاست خواهد انجامید. (کیهان 24/1/79)

محسن سازگارا: هدف ما جايگزين كردن نظام سكولار و لائيك(بي دين) در ايران است.

علیرضا علوی تبار: ما پیشرفت نمیکنیم چون خدا هنوز نمرده است.( یا لثارات 4/3/79 )

محسن کدیور: امروز خدا در جامعه هیچ کاره است.

اگر امروز خدا هم حرفی بزند که با عقل مردم منطبق نباشد نخواهند پذیرفت. امروز خدا در جامعه هیچ کاره است همه کاره مردم اند.   (   دانشگاه تهران 79)

ابراهیم اصغرزاده: علیه خدا هم میتوان تظاهرات کرد. اگر مجوز راهپیمایی به هر گروه بر اساس قانون داده شود اشکال ندارد حتی علیه خدا.( آفتاب امروز 3/6/78 )

عبدالکریم سروش: بعد از پیامبر ولایت خاتمه یافته است. (ماهنامه کیان بهمن 77 )

 

تفكرات اصلاح طلبان در باره ي عصمت معصومين

محسن کدیور:معصومین فقط در کلیات و اصول اسوه اند نه در جزئیات و فروع .

( ماهنامه کیان بهمن 77 )

محمد کاظم محمدی اصفهانی:  مردم حق دارند همه مسؤولین را به سؤال کشیده و از آنها انتقاد کنند حتی اگر آن مسؤول، پیامبر و امام معصوم باشد، بلکه به خود خدا هم می­توان اعتراض کرد و او را فتنه گر نامید.( روزنامه ایران، 24/4/79)

محمد سعید حنایی کاشانی:  تراژدی حسین بن علی(ع) مشابه تراژدی­های آنتیگونه، تامس مور و جان پروکتور است.( ماهنامه کیان، فروردین 78)

محمد قوچانی: هیئتهای مذهبی منشا خشونت اند (عصر آزادگان 20/1/79 )

 

تفكرات اصلاح طلبان در باره ي ابتذال و فساد

بهروز افخمی:  هنرمند اصیل هم به نحوی به فضای زنده و البته آمیخته به ابتذال نیاز دارد و در یک فضای پاکیزه شده و تحت سانسور از دل و دماغ می­افتد.( کیهان، 2/8/79)

سعید حجاریان : همجنس‌بازی در کشور ما باید آزاد باشد. از جهت حقوقی نباید ممنوع باشد گرچه از نظر اخلاقی زشت است!( روزنامه صبح امروز)

گنجي: همجنس بازي سبكي از زندگي است كه در ايران مورد اجحاف قرار گرفته است.

محمدجعفر هرندی: حذف صحنه های جنسی و مشروب خواری از فیلم ها، هیچ مستند شرعی ندارد؛ (هفته نامه آبان، 9/11/78)

 

تفكرات اصلاح طلبان در باره ي غرب و صهيونيسم

محمد خاتمی : شما برای‌ این‌که‌ بتوانید پیشرفت‌ بکنید، راهی‌ جز راه‌ غرب‌ ندارید و راه‌ غرب‌ یعنی‌ پذیرش‌ خرد غربی . .( آریا 28/6/78)

مهاجراني وزير فرهنگ خاتمي:در مورد هولوكاست ميگويد اگر حتي يك بچه يهودي كشته شده باشد اين بزرگترين فاجعه است. هولوكاست حقيقت دارد.( مهاجراني وزير فرهنگ دوره خاتمي هم اكنون كارشناس بنياد انستيتو واشنگتن (صهيونيستي ترين نهاد آمريكايي) مي باشد)

عطاءالله مهاجرانی: سر دادن شعار مرگ و آتش کشیدن پرچم آمریکا، اعمالی زشت و وحشیانه است !!! (جبهه، 30/5/78)

محسن سازگارا: پدر معنوي اصلاحات ، كارل پوپر(صهيونيست) است.

محمد رضا خاتمی : هرکس پیام دوم خرداد را درک نکرده است، باید کنار برود . هرکس که با اصلاحات نیست، نابود شود.( در مشهد در تبلیغات دوره هشتم انتخابات)

 

تفكرات اصلاح طلبان در باره ي حجاب

محمد خاتمی:مشکل این نیست که زنان چگونه لباس بپوشند مشکل این است که زنان بتوانند در عرصه های مختلف حضور داشته باشند.(همبستگی 16/8/ 79) 

 

تفكرات اصلاح طلبان در باره ي امام خميني

 اکبر گنجی: خمینی متعلق به موزه تاریخ است.(کیهان 24/1/79 )

 

خدایا آنان را که یاریشان نمودند و آنان که سکوت کردند هدایت کن و بیامرز و آنان که هنوز دست بردار و قابل هدایت نیستند رسوا و ریشه کن بفرما 

آمین رب العالمین



نوشته شده در تاريخ 25 / 2 / 1392برچسب:چرا اصلاح طلبان, خطرناكند؟ آشنایی, با تفکر اصلاحات, توسط حسین مقدم

لیله الرغائب یا شب آرزوها به نخستین شب جمعهٔ ماه رجب گفته می‌شود. در این شب فرشتگان بر زمین نزول می‌کنندتا رحمت الهی را به جامعه بشری عرضه نمایند. 

 

"رجب"، ماه خداست؛ ماه پر بركتی است كه اعمال بسیاری برای آن ذكر شده است. باید خود را در دریای زلالش بشوییم تا پاک شویم. پیامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) فرمود: هر كس یك روز از ماه رجب را روزه بگیرد، موجب خشنودی خدا می شود و غضب الهی از او دور می گردد و دری از درهای جهنم بر روی او بسته می شود.

اعمال ماه های رجب و شعبان، جهت آماده ساختن روح برای شركت در میهمانی ماه مبارك رمضان می باشد. برای درك عظمت ماه رمضان باید از قبل خود را آماده نمائیم.

پیامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) فرمود: ماه رجب، ماه استغفار امت من است. پس در این ماه بسیار طلب آمرزش كنید كه خدا آمرزنده و مهربان است.

اولین شب جمعه ماه رجب را لیلة الرغائب نامند. در این شب ملائك بر زمین نزول می كنند. برای این شب عملی از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) ذكر شده است كه فضیلت بسیاری دارد و بدین قرار است:

روز پنج شنبه اول آن ماه  - در صورت امكان و بلا مانع بودن -  روزه گرفته شود. چون شب جمعه شد مابین نماز مغرب و عشاء دوازده ركعت نماز اقامه شود كه هر دو ركعت به یك سلام ختم می شود و در هر ركعت یك مرتبه سوره حمد، سه مرتبه سوره قدر، دوازده مرتبه سوره توحید خوانده شود. و چون دوازده ركعت به اتمام رسید، هفتاد بار ذكر" اللهم صل علی محمد النبی الامی و علی آله" گفته شود. پس از آن در سجده هفتاد بار ذكر "سبوحٌ قدوسٌ رب الملائكة والروح" گفته شود. پس از سر برداشتن از سجده، هفتاد بار ذكر "رب اغفر وارحم و تجاوز عما تعلم انك انت العلی الاعظم" گفته شود. دوباره به سجده رفته و هفتاد مرتبه ذكر "سبوح قدوس رب الملائكة والروح" گفته شود. در اینجا می توان حاجت خود را از خدای متعال درخواست نمود. ان شاء الله به استجابت می رسد.

پیامبر اكرم( صلی الله علیه و آله) در فضیلت این نماز می فرماید: كسی كه این نماز را بخواند، شب اول قبرش خدای متعال ثواب این نماز را با زیباترین صورت و با روی گشاده و درخشان و با زبان فصیح به سویش می فرستد. پس او به آن فرد می‌گوید: ای حبیب من، بشارت بر تو باد كه از هر شدت و سختی نجات یافتی.

میّت می‌پرسد تو كیستی؟ به خدا سوگند كه من صورتی زیباتر از تو ندیده‌ام و كلامی شیرین تر از كلام تو نشنیده‌ام و بویی، بهتر از بوی تو نبوئیده‌ام. آن زیباروی پاسخ می‌دهد: من ثواب آن نمازی هستم كه در فلان شب از فلان ماه از فلان سال به جا آوردی. امشب به نزد تو آمده‌ام تا حق تو را ادا كنم و مونس تنهایی تو باشم و وحشت را از تو بردارم و چون در صور دمیده شود و قیامت بر پا شود، من سایه بر سر تو خواهم افكند.

امید آن است كه در پایان این نماز با فضیلت، محتاجان به دعا را فراموش نكنید و ما را نیز از دعای خیر خود محروم ننمایید.

" التماس دعا"

 

برگرفته از مفاتیح الجنان

 



نوشته شده در تاريخ 24 / 2 / 1392برچسب:لیلة الرغائب, چگونه شبی است؟, توسط حسین مقدم

شهادت امام علی النقی الهادی علیه السلام را به تمام شیعیان جهان تسلیت عرض مینمایم.

 آن حضرت طبق مشهور، سه شنبه ، دوّمين روز از ماه رجب ، سال 212 هجرى قمرى (1)، در قريه اى به نام صُريا سه فرسخى شهر مدينه منوّره ديده به جهان گشود.(2)

نام : علىّ(3) صلوات اللّه و سلامه عليه .

كنيه : ابوالحسن و ابوالحسن الثالث .

لقب : هادى ، ناصح ، متوكّل ، نقىّ، مرتضى ، عالم ، طاهر، طيّب ، عسكرى ، أ مين ، ابن الرّضا و... .

پدر: امام محمّد، جواد الائمّة عليه السلام .

مادر: سمانه - از اهالى مغرب - و معروف به سيّدة بوده است .

نقش انگشتر: (اللّه رَبّى وَ هُوَ عِصْمَتى مِنْ خَلْقِه ).

دربان : عثمان بن سعيد عمرى .

مدّت عمر: آن حضرت سلام اللّه عليه ، مدّت شش سال و پنج ماه در حيات پدر بزرگوارش ؛ و نيز پس از شهادت وى ، مدّت 33 سال و 9 ماه رهبريّت و امامت جامعه را بر عهده داشت .

جمعا عمر پُر بركت آن حضرت را حدود 41 سال و چند ماه گفته اند، كه مدّت بيست سال و اءندى از آن را در شهر سامراء، تحت نظر حكومت عبّاسى به طور إ جبار إ قامت داشت .

مدّت امامت : بنابر آنچه كه بين گفتار مورّخين و محدّثين مشهور است : آن حضرت ، روز سه شنبه ، پنجم ماه ذى الحجّة ، سال 220 هجرى ، پس از شهادت پدر بزرگوارش به منصب امامت و خلافت نائل آمد و حدود 33 سال و 9 ماه ، امامت و هدايت جامعه اسلامى را عهده دار بود.

آن حضرت پس از شهادت پدر بزرگوارش ، مرتّب در حصر و تحت اذيّت و آزار دستگاه ظلم و جور خلفاء بنى العبّاس و مخالفين قرار داشت ؛ و بيشتر مدّت امامت خود را يا در زندان و يا تحت نظر جاسوسان و مأ موران حكومتى سپرى نمود.

و اگر هم بر حسب ظاهر آزاد مى شد، غيرمستقيم برخوردهاى حضرت و نيز رفت و آمد افراد را به حضور ايشان ، تحت كنترل شديد قرار مى دادند.

امّا براى آن كه افكار عمومى خدشه دار نگردد، به طور رياكارانه در ظاهر و در موقعيّت هاى معيّن ، حضرت را تكريم و تعظيم مى كردند.

ولى به هر حال كينه و خباثت و سخن چينى افراد كوردل ، امام عليه السلام را به حال خود وا نگذاشت ؛ و سرانجام حضرت را به وسيله زهر مسموم و به شهادت رساندند.

و به همين جهات سياسى و حكومتى ، امام عليه السلام كمتر توانست ، مسائل دين را در امور مختلف مطرح نمايد و يا جلسات درس تشكيل دهد.

بدين جهت سخنان حضرت ، نسبت به پدران بزرگوارش كمتر در بين كتب تاريخ و حديث ديده مى شود.

و همچنين براى اثبات مظلوميّت حضرت ، همين كافى است كه دفن جسد مطهرّ آن بزرگوار نيز در خانه خود آن حضرت انجام گرفت .

خلفاء هم عصر: امامت آن حضرت با حكومت و رياست هفت نفر از خلفاء بنى العبّاس به نام هاى : واثق ، متوكّل ، منتصر، مستعين ، معتّز، معتمد و معتصم مصادف شد.

در مورد زمان شهات امام مظلوم عليه السلام اختلاف است ؛ ولى مشهور بين علماء گفته اند: شهادت آن حضرت ، روز سوّم ماه رجب ، سال 254 هجرى قمرى (4) مى باشد، كه در زمان حكومت معتصم به وسيله زهر مسموم و به شهادت رسيد؛ و جسد مطهّر و مقدّسش در شهر سامراء، در منزل شخصى خود حضرت دفن گرديد.

فرزند: حضرت داراى چهار فرزند پسر به نام هاى : امام حسن عسكرى عليه السلام ، حسين ، محمّد و جعفر؛ و نيز يك دختر به نام عايشه بوده است .

نماز امام هادى عليه السلام : دو ركعت است ، در هر ركعت پس از قرائت سوره حمد، هفتاد مرتبه سوره توحيد خوانده مى شود؛ و پس از آخرين سلام ، تسبيحات حضرت فاطمه زهراء عليها السلام گفته مى شود.(5)

و سپس نيازها و حوائج مشروعه خود را از درگاه خداوند متعال طلب مى نمايد، كه إ نشاءاللّه بر آورده خواهد شد.

 

1- در تاريخ ولادت حضرت ، از نظر مورّخين و محدّثين بين 15 يا 27 ذى الحجّه ، و بين دوّم يا 13 رجب ، سال 212 اختلاف است .

2- تاريخ مذكور، مطابق با نُهم مهر ماه ، سال 206 هجرى شمسى مى باشد.

3- نام و لقب آن حضرت به عنوان امام (علىّ، هادى ) عليه السلام طبق عدد حروف أ بجد كبير 110، 20 مى شود.

4- مطابق با يازدهم تيرماه ، سال 247 هجرى شمسى خواهد بود.

5- تاريخ ولادت و ديگر حالات آن حضرت برگرفته شده است از:

اصول كافى : ج 1، تهذيب الا حكام : ج 6، تاريخ اهل البيت (ع )، مجموعة نفيسه ، اءعيان الشّيعة : ج 2،إ علام الورى طبرسى : ج 2، مناقب ابن شهرآشوب : ج 4، كشف الغمّة : ج 2، بحارالا نوار: ج 48،جمال الاُسبوع ، دعوات راوندى و ... .

 



نوشته شده در تاريخ 23 / 2 / 1392برچسب:خلاصه, حالات دوازدهمين معصوم, دهمين اختر امامت, توسط حسین مقدم

 

  شناخت اجمالی

یکی از قبایلی که در کوفه می‌زیست «کِنده» بود. حجر را به سبب آن که از این قبیله بود، حجر بن عَدی کِندی می‌گفتند. چون اهل خیر بود و قدم در مسیر خیر می‌گذاشت، به «حُجر الخیر» نیز معروف بود.

پیش اسلام به دنیا آمده بود؛ اما در سال های آخر عمر رسول خدا(ص) توفیق یافت که مسلمان شود. از این رو، بهره‌گیری وی از حضور پیامبر، چندسالی بیش نبود؛ اما پیوسته در عمر خویش، پیکارگری در راه حق بود. در جنگ قادسیه در زمان خلیفه دوم حضور داشت و فاتح «مَرج عذرا» بود. (1)

وی، عابدی پارسا، مجاهدی ظلم‌ستیز، آمر به معروف و ناهی از منکر بود و از پیامبر خدا و امیرمؤمنان حدیث روایت می‌کرد. او شیفته نماز و نیایش، مستجاب الدعوه و از اصحاب برجسته پیامبر خدا (ص) بود. چنان دلباخته زهد و عبادت و نماز و روزه بود که او را «راهب اصحاب محمد» می‌گفتند(2). پیوسته باوضو بود. هرگاه وضو می‌ساخت، به نماز می‌ایستاد. هم در زیبایی چهره، از خوش سیماترین مردان کوفه بود(3) و هم در زیبایی روح و کمال اخلاقی، از نوادر روزگار به شمار می‌رفت.

 ((حجر)) در حوادث تاریخی

حجر بن عدی پس از افتخار شرف‌یابی به محضر رسول خدا(ص) و ایمان آوردن به آیین او، پیوسته در راه گسترش این مکتب و دفاع از آن می‌کوشید، سخنان پیامبر را می‌شنید و به دیگران می‌رساند. چون در عراق می‌زیست، از حوادث مدینه که مرکز خلافت بود، کمی دور بود؛ اما در جریان حق و باطل بی‌تفاوت نبود.

وقتی یار پارسا و انقلابی پیامبر، ابوذر غفاری را به «رَبَذه» تبعید کردند و آن بزرگ‌مرد در تبعیدگاهش غریبانه به شهادت رسید، حجر بن عدی و مالک اشتر از جمله کسانی بودند که شاهد جان‌باختن ابوذر بودند و بر پیکر آن صحابی نستوه، نماز خواندند. (4)

موضع سیاسی حجر، جانبداری از حق مجسم در وجود علی‌بن ابی‌طالب علیه السلام بود و با حکمان غاصب هرگز کنار نیامد و در اعلام مواضع خویش بی‌پروا بود و سازش کاری نداشت.

وی شاهد ماجراهای تلخ آن روزگار در عرصه خلافت و حکومت بود و خون دل می‌خورد، تا آن که پس از کشته شدن عثمان، حجر بن عدی فرصت را مغتنم شمرد و در جبهه نورانی علوی، همه ظرفیت وجودی خویش را به کار گرفت و با همه توان به میدان آمد. حتی در عرصه فرهنگ دینی و نقل حدیث نیز از راویان معتبری به شمار می‌آمد که تنها از علی(ع) روایت می‌کرد، نه از دیگران! و در سروده‌های خویش حتی در میدان جنگ جمل، علی علیه السلام را وصی راستین پیامبر خدا معرفی می‌کرد و از خداوند متعال، سلامتی آن وجود پربرکت و هدایتگر را که ولی خدا و وصی پیامبر بود، مسئلت می‌کرد.

جبهه نبرد صفین، موقعیت دیگر بود که حجر توانست با حمایت از امام خویش، جوهره ناب ایمان خود را به نمایش بگذارد. امام، او را فرمانده قبیله‌اش کنده قرار داد. (5)

در نبردنهروان(جنگ باخوارج)، حضرت علی(ع) به سبب رشادت و اخلاص و کاردانی حجر بن عدی، او را به فرماندهی جناح راست خویش گماشت. (6)

 

 

مزار «حجر بن عدی» پیش از تخریب

 

حجر هنگام ضربت‌خوردن امیرالمؤمنین(ع)

وقتی ابن ملجم و وردان و شبیب، برای کشتن حضرت علی(ع) همدست شدند، تصمیم خود را با اشعث بن قیس در میان گذاشتند. او که از دشمنان کینه توز خاندان پیامبر بود و در همه دسیسه ها دست داشت، با آنان همکاری کرد و در آن شب شوم که علی(ع) ضربت خورد، در آن توطئه همدست آنان بود.

آن شب، حجربن عدی در مسجد خوابیده بود. شنید که اشعث به ابن ملجم می‌گفت: زودباش، بجنب، وگرنه روشنی صبح رسوایت می‌سازد. حجر از این گفت و گو احساس خطر و توطئه کرد. به سرعت از مسجد بیرون آمد و به سمت خانه علی علیه السلام روان شد تا آن حضرت را از خطری که در کمین او است آگاه سازد. از مسجد به خانه علی علیه السلام دو را بود. حجربن عدی از یک راه به سوی خانه امام روان شد و امام از مسیر دیگری راه مسجد را در پیش گرفت و به هم بر نخوردند و... آن حادثه واقع شد و حجر و دیگران، وقتی به مسجد رسیدند که کار از کار گذشته بود و می‌گفتند: علی کشته شد! (7)

  دستگیری حجر توسط ابن‌زیاد

پس از مرگ مغیره والی کوفه، زیاد بن ابیه به ولایت کوفه منصوب شد. بصره را نیز تحت فرمان داشت. شش ماه از سال در کوفه می‌ماند، شش ماه دیگر را در بصره.اولین بار که زیاد به عنوان والی وارد کوفه شد، سخنرانی تند و تهدیدآمیزی بر ضد مخالفان کرد. بارزترین چهره مخالف، حجربن عدی بود. در سال‌ها پیش، حجر و ابن‌زیاد با هم دوست و همفکر بودند، ولی زیاد به امویان پیوست.

حجر را خوب میشناخت و از سوابقش خبر داشت. حجر را به حضور طلبید و ابتدا با وی به نرمی سخن گفت و افزود: می‌دانم که با مغیره چه رفتاری داشتی و او تو را تحمل میکرد؛ ولی من مثل او نیستم. میدانی که زمانی دوستدار علی(ع) و دشمن معاویه بودم؛ اما آن روزگار گذشته است. امروز به جای آن، دوستی و رابطه با معاویه در دل من است. زبان خود را نگهدار، در خانه‌ات بنشین، هرچه نیاز داشتی بخواه، ولی مواظب خودت باش، مبادا کاری کنی که دستم را به خونت بیالایم! (8)

زیاد پس از مدتی تصمیم گرفت به بصره برگردد. عمروبن حریث به جانشینی خود گماشت و عزم سفر کرد؛ ولی چون از شورش حجر و مبارزه اش بیمناک بود، به او پیشنهاد کرد که با وی به بصره رود. حجر نپذیرفت و گفت: بیمارم، نمی‌توانم با تو بیایم.

او رفت و عمر بن حریث به جای او بر مسند نشست. ولی نبض کوفه در دست حجربن عدی و یارانش بود و نمی‌گذاشتند کارها طبق دلخواه والی پیش برود. کارگزار زیاد هم قضیه به زیاد نوشت و از او یاری خواست.

حجر و یارانش در مسجد کوفه مینشستند و مراقب اوضاع بودند. یک بار که عمربن حریث روز جمعه بر منبر رفت تا خطبه بخواند، به سویش سنگ‌ریزه پرتاب کردند. ناچار پایین آمد و به قصر رفت و در را به روی خود بست و جریان را به زیاد گزارش کرد. زیاد از وضع کوفه نگران شد و به کوفه آمد و در مسجد سخنرانی تند و تهدیدآمیزی کرد. آنان را که به عمرو سنگ پرتاب کرده بودند، شناسایی کرد و انگشتانشان را برید.

یک بار که زیاد در سخنرانی‌اش مکرر از معاویه به عنوان «امیرالمؤمنین» یاد کرد، حجربن عدی که این لقب را ویژه و شایسته حضرت علی(ع) می‌دانست نه معاویه، به زیاد اعتراض کرد و گفت: دروغ می‌گویی، چنان نیست. این صحنه بار دیگر تکرار شد. حجر، مشتی ریگ بر داشت و به سوی او پرتاب کرد و گفت: دروغ می‌گویی، لعنت خدا بر تو! زیاد از منبر پایین آمد، نماز خواند سپس به قصر رفت، حجر هم به خانه‌اش بازگشت. زیاد، سوارانی را برای دستگیری یا احضار حجر فرستاد. درگیری‌هایی چند میان یاران حجر و سوران زیاد در گرفت؛ ولی حاضر نشد پیش زیاد برود. زیاد، این ماجرا را نیز به معاویه نوشت... .معاویه هم در پاسخ نوشت: او را دستگیر کرده، به شام بفرست (9)

... حجر، با یاران اندکی در مسجد ماند. مأموران به سوی او آمدند تا نزد زیاد ببرند، هواداران حجر، او را در میان گرفتند و از یکی از درهای مسجد بیرون بردند. میان آن دو گروه درگیری پیش آمد؛ اما حجربن عدی از صحنه خارج شد و خود را به قبیله آزاد رساند و شبانه روز آن جا ماند. (10) از آن پس پنهان شد، چون می‌دانست که زیاد، دست از او بر نخواهد داشت.

اولین کسی که از بزرگان کوفه به دیدار زیاد رفت، محمدبن اشعث بود. زیاد از او خواست که برود و حجر را نزد او آورد. هر چه بهانه آورد که میان من و حجر رابطه‌ای نیست، زیاد نپذیرفت و تهدید کرد که اگر او را نیابی و نیاوری، شکمت را پاره خواهم کرد. محمدبن اشعث، غمگین و نگران بیرون رفت. در راه جریربن عبدالله را دید و از او کمک خواست. جریر نزد زیاد وساطت کرد که به محمدبن اشعث کاری نداشته باش، من خودم حجربن عدی را نزد تو خواهم آورد. او هم پذیرفت؛ ولی تهدید کرد که او را حاضر نکنی خودت را قطعه قطعه خواهم کرد. او سه روز مهلت خواست. نزد حجر رفت. دوازده تن از یاران حجر نیز با او بودند. حجر به این شرط پذیرفت نزد زیاد برود که او قول دهد که او را نزد معاویه بفرستد، تا هر چه نظر او باشد عملی شود. (11) حجر، 10 شب در زندان بود، (12) یاران حجر نیز مخفی شدند. زیاد، با تلاش بسیار و با کمک چهره‌های سرشناس کوفه و قبایل اطراف، توانست دوازده نفر از آنان را دستگیر کرده و به زندان افکند.

پیش از آنکه آنان را به شام بفرستد، استشهادی بر ضد آنان فراهم کرد و سران کوفه را واداشت تا امضا کنند. گروهی از مردم را هم وادار کرد آن متن را تأیید کنند، نوعی پرونده‌سازی برای از میان برداشتن یک مخالف!

وقتی پرونده‌سازی تکمیل شد، حجر و یارانش را با غل و زنجیر از زندان بیرون آوردند، و با همراهی نزدیک به یکصد نفر از مطمئن‌ترین سربازان و چند چهره دیگر، برای گواهی دادن نزد معاویه آماده حرکت به سوی شام کردند.گروهی که زیاد به شام فرستاده بود، چهارده نفر بودند.

در مجلسی که معاویه درباره آنان تصمیم می‌گرفت، برخی به وساطت پرداختند و درباره تعدادی از آنان در خواست آزادی کردند. معاویه، 6 نفر از آنان را به سبب در خواست 6 نفر از یارانش که با آن زندانیان دوستی یا خویشاوندی داشتند، بخشید و دستور داد آزادشان کنند.

مالک بن هبیره هم در خواست کرد که پسر عمویم حجر را هم به خاطر من ببخش. معاویه گفت: او سر کرده گروه است و اگر رهایش کنم، دوباره به کوفه رفته آشوب میکند، آن گاه مجبور میشویم تو را به عراق بفرستیم تا او را برای ما بیاوری! او هم رنجید و از نزد معاویه رفت و خانه‌نشین شد. (13)

 

   قبر تخریب شده «حجربن عدی» توسط وهابیون و تروریست های سور

 

 در شهادتگاه «مَرجُ العذراء»

سرزمین مرج العذراء (منطقه‌ای سرسبز در حدود 20 کیلومتری دمشق) که بازداشتگاه حجر و یاران او شده بود، از جهتی برای حجر بن عدی، عزیز و خاطره‌انگیز بود. در فتح این سرزمین و گسترش دامنه اسلام به آن سامان، حجر بن عدی نقش داشت. در زمان خلیفه دوم آن دیار، آغوش به روی اسلام گشود. وقتی حجر را دست بسته به مرج العذراء آوردند و نام آن جا را پرسید و فهمید، گفت: من اولین مسلمانی بودم که در این منطقه تکبیر گفتم و خدا را یاد کردم، اینک دست بسته و اسیر مرا به این جا آورده‌اند! (14)

بارها از حجر و یارانش خواستند که از امیر المومنین علی(ع) بیزاری بجویند تا آزاد شوند؛ ولی آنان زیر باز نرفتند و پذیرای شهادت در راه عشق مولا شدند. قبرهایی برای آنان کندند، کفن‌هایشان را آماده ساختند. حجر گفت: مثل این که کافریم، ما را می‌کشند و مثل آن که مسلمانیم، ما را کفن می‌کنند! (15)

مأموران آماده شدند که آنان را به قتل برسانند.هدبة بن فیاض، مأموریت داشت حجر بن عدی را گردن بزند.

طبق برخی نقل‌ها، فرزند حجر به نام «همّام» نیز همراه پدر بود. حجر به جلاد گفت: اگر به کشتن پسرم همام نیز مأموریت داری، او را زودتر از من به قتل برسان. جلاد نیز چنین کرد. وقتی به حجر گفته شد چرا چنین خواستی و داغدار فرزند نوجوان خویش شدی، گفت: ترسیدم وقتی شمشیر را بر گردن من ببیند وحشت کند و دست از ولای امیرالمؤمنین بردارد و در نتیجه، در روز قیامت من و او در بهشت برین که خداوند به صابران وعده داده است، همراه هم نباشیم.شهادت حجر بن عدی و یارانش در سال 51 هجری بود.

سخن معاویه پس از شهادت حجر بن عدی

پس از شهادت حجر عده‌ای از چاپلوسان دربار معاویه، به او تبریک گفتند که یکی از سرسخت ترین دشمنانش در کوفه از میان رفت؛ اما در همان مجلس، سخن از صلابت و پایداری حجر بود و لحظات قبل از شهادتش را بازگو می‌کردند. معاویه لب به سخن گشود و گفت: اگر من در میان یارانم چند نفر همچون حجر داشتم، دامنه حکومت امویان را تا همه جای دنیا می‌گستراندم؛ ولی... حیف و هیهات! کجا من امثال حجر را دارم؟ کسانی که در راه باورهایشان با تمام صلابت، فداکاری می‌کنند. و پس از درنگی آمیخته به غصه و حسرت گفت: روز من با حجر، بسی طولانی خواهد بود! (16) (اشاره‌ای بود به دادگاه عدل الهی در قیامت).

 

پی‌نوشت‌ها:

(1). نام منطقه ای در شمال دمشق، حجر و یارانش را در همان جا نیز شهید کردند و مدفن آنان نیز همان جاست.(2). حاکم نیشابوری، مستدرک صحیحین، ج 3، ص 468.(3). الاغانی، ج 16، ص 89.(4) ابن حجر، الاصابه، ج 1، ص 329.(5). وقعه صفین، ص 104.(6). ابن اثیر، کامل، ج 3، ص 345.(7). شیخ مفید، ارشاد، ص 17.(8). ابن سعد، طبقات، ج 6، ص 151.(9). الدرجات الرفیعه، سید علی خان، ص 427.(10). ابن اثیر، کامل، ج 2، ص 476.(11). تاریخ ابن عدیم (جلد مربوط به امام حسین و حجر)، ص 144.(12). ابن اثیر، کامل، ج 2، ص 476.(13). ابن اثیر، کامل، ج 3، ص 484.(14). اعیان الشیعه، ج 4، ص 580.(15). الدرجات الرفیعه، ص 428.(16). سید محمد بحر العلوم،، من مدرسه الامام علی علیه السلام، ص 52.

 

منبع: خبر آنلاين

 

 

 




  تصویری در شبکه خبری الغوطه الشرقیه که وابسته به معارضین سوری است منتشر شد که منتشر کنندگان آن مدعی شدند تصویر پیکر مبارک “حجر بن عدی” می باشد.

به گزارش وبگردی باشگاه خبرنگاران به نقل از عماد نیوز ، پس از انتشار خبر حمله تکفيري‌ها و وهابیون افراطی به مرقد مطهر "حجر بن عدی” و ربودن پیکر مطهر یاور امیرالمومنین (ع)، تصویری در شبکه خبری الغوطه الشرقیه که وابسته به معارضین سوری است منتشر گردید که ادعا شده است این تصویر متعلق به پیکر مبارک "حجر بن عدی” ، از صحابه رسول خدا(ص) و امیرالمومنین(ع) می باشد.



لازم به ذکر است که تاکنون هیچ منبع معتبری این عکس را تایید و یا تکذیب ننموده است.



نوشته شده در تاريخ 16 / 2 / 1392برچسب:تصویر منتشر شده پیکر مبارک "حجر بن عدی" +عکس, توسط حسین مقدم

این نبش قبر ،عقده ی دیرینه ی شماست

مسعود یوسف پور در جديدترين سروده خود را به موضوع نبش قبر حجر ابن عدي توسط جريان سلفي فعال در سوريه اختصاص داده است:

پایگاه مداحی .سایت هیئت ها .سایت مداحان . اخبار ,اخبار سیاسی ,اخبار مذهبی ,اخبار ایران ,اخبار جهان ,اخبار علمی ,اخبار فرهنگی ,خبر ,خبر سیاسی ,خبر علمی ,خبر فرهنگی ,سایت هیئت ها ,سایت مداحان ,پایگاه مداحی .سایت هیئت ها ,سایت مداحان ,پایگاه مداحی ,سایت نوحه ,سایت مذهبی ,آدرس هیئت های مذهبی ,مداحی ,دانلود نوحه ,روضه ,پایگاه مداحان ,مداحان ایران ,نوحه های زیبا ,پایگاه هیئتی ها ,پاتوق بچه هیئتی ها  

این نبش قبر، عقده ی دیرینه ی شماست
این ها گواهِ جنگ علیه خودِ خداست
وهاّبیان پست! چرا بس نمی کنید
اندازه ی خصومت یک قوم تا کجاست؟
گیرم که نبش قبر کنیدش، چه فایده؟
دیگر مزارِ ابن عدی در قلوب ماست ...
"یک عده آمدند پی نبش قبر"، آه
این حرفها چقدر برای من آشناست
تاریخ چند صفحه ورق خورد تا رسید
آنجا که دور قبر غریبی سر و صداست ...
تا نبش قبر فاطمه راهی نداشتند
دیدند ذوالفقار به دستان مرتضاست
ذهنم دوباره رفت به جایی شبیه این
حرف مدینه نیست دگر، حرف کربلاست
ده نیزه دار دور و برِ قبر کوچکی
حلقه زدند... لشگر دشمن چه بی حیاست
حالا رباب مانده و یک شیرخواره که
مثل سرِ حسین، سرش روی نیزه هاست...

منبع:.heiat110.loxblog.com


تمامي حقوق مطالب براي .::پايگاه اهل البيت عليهم السلام::. . محفوظ مي باشد